چماق بسیجی...

اسلایدر

[تصویر:  siUJfMb_500.jpg]



توی دانشگاه به قول خودش روشنفکر بود.
یک روز فهمید که من بسیجی هستم.
جلوی جمع برگشت گفت: شنیده ام توهم چماق بدستی؟
گفتم بله چماق بدستم. زمان دفاع مقدس که امثال تو
سوراخ موش اجاره می کردند،
چماقمان را برداشتیم. و به شکل اسلحه در آوردیم و
 برای شماها سینه سپر کردیم.
بعد از دفاع که شما ها دنبال عشق و حالتان بودید چماقمان را دست گرفتیم.
و شکل کلنگ در آوردیم و شروع به آبادانی کشور
و ساختن سد ها و جاده ها و نیروگاه ها کردیم.
وقتی زلزله بم و سیل گلستان و زلزله آذربایجان و ... آمد
و شماها در خانه های خود لم می دادید و فریاد انسان دوستی سر میدادید،
چماق هایمان را برداشتیم و به شکل برانکارد در آوردیم
و رفتیم تا مردم را از زیر آوار در بیاوریم.
زمانی که شما به فکر کوی دانشگاه و عشق بازی هایتان بودید،
چماق های مان را برداشتیم و به شکل بیل در آوردیم و رفتیم اردو های جهادی
تا به محرومان کشور کمک کنیم.
زمانی که شما ها
دنبال ناموس مردم بودید
و عده ای بی غیرت مثل خودتان
دنبال ناموستان بودند چماق هایمان را برداشتیم
تا از ناموس شما ها دفاع کنیم.
***
اما شما ها چه کردید؟
***
مگر نمی گویید روشنفکر هستید؟
***
مگر نمی گویید گفتگوی تمدن هاست و ...؟
***
پس چرا چماقتان را برداشتید و مثل شعبان بی مخ ها کشور را به آشوب کشیدید؟
چرا شیشه هارا شکستید، ماشین ها را آتش زدید، خیابان ها را بستید،
از بیگانه دفاع کردید، به کشور خیانت کردید، به اقتصاد ضربه زدید؟
***
پس کو آن همه شعار های قشنگتان؟
***
پس کو روشنفکریتان؟
***
بله من چماق بدستم و به این چماق بدستی افتخار می کنم اما تو چی؟

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : جمعه 28 دی 1393برچسب:, | 15:6 | نويسنده : علی معصومی |